چرا مردم کره شمالی خود را اهل کره شمالی نمی دانند؟

چرا مردم کره شمالی خود را اهل کره شمالی نمی دانند؟

مردم کره شمالی خود را اهل کره شمالی نمی دانند

مردم ساکن در منطقه جغرافیایی که در دنیای خارج به نام کره شمالی شناخته می شود، خود را نه کره شمالی بلکه کره ای در سرزمینی تقسیم شده می دانند. این دیدگاه عمیقاً ریشه در تاریخ، ایدئولوژی جوچه، و سیاست های دولت این کشور دارد که بر مفهوم یک ملت واحد کره ای تأکید می کند و از پذیرش تقسیم شبه جزیره سر باز می زند.

درک این تفاوت ظریف اما بنیادی در هویت ملی، دریچه ای به شناخت پیچیدگی های سیاسی و اجتماعی شبه جزیره کره می گشاید. این دیدگاه نه تنها یک باور ساده، بلکه یک جهان بینی کامل است که در تمام ابعاد زندگی اجتماعی، فرهنگی و حتی روزمره مردم این سرزمین نفوذ کرده است. از مکالمات عادی گرفته تا اسناد رسمی، همه جا ردپای این باور به چشم می خورد که شمال و جنوب، تنها دو بخش از یک پیکر واحد هستند که به اجبار زمانه از هم جدا افتاده اند. برای آنان، کره تنها یک ملت است که چشم به راه وحدت دوباره دوخته است.

بستر تاریخی: ریشه های یک هویت واحد و زخم تقسیم

شبه جزیره کره سرزمینی با تاریخ غنی و کهن است که برای هزاران سال به عنوان یک تمدن واحد شناخته می شد. ریشه های این هویت یکپارچه به دوران باستانی گوجوسان بازمی گردد و در طول سلسله های قدرتمندی چون گوریو و چوسان تقویت شد. مردم این سرزمین، با زبان، فرهنگ، آداب و رسوم مشترک، خود را بخشی از یک پیکر واحد می دانستند که تا پیش از قرن بیستم، هیچ خط مرزی داخلی آن ها را از هم جدا نمی کرد. این پیشینه تاریخی عمیق، مبنای اصلی ادعای امروز مردم و حکومت در شمال برای یک ملت بودن است.

اشغال و تقسیم اجباری: تولد مرز ۳۸ درجه

سرنوشت کره، پس از سال ها حکمرانی مستقل، در اوایل قرن بیستم با اشغال ژاپن دگرگون شد. پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵ و شکست ژاپن، قدرت های پیروز جنگ، یعنی اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده آمریکا، تصمیم گرفتند برای خلع سلاح نیروهای ژاپنی، شبه جزیره کره را به دو منطقه نفوذ موقت تقسیم کنند. خط ۳۸ درجه عرض شمالی، به عنوان یک مرز موقت، تعیین شد که شمال آن تحت کنترل شوروی و جنوب آن تحت کنترل آمریکا قرار گرفت. آنچه قرار بود موقتی باشد، با آغاز جنگ سرد و تشدید اختلافات ایدئولوژیک بین دو ابرقدرت، به یک تقسیم دائمی تبدیل شد.

جنگ کره و عدم صلح رسمی: زخم کهنه یک ملت

در سال ۱۹۴۸، دو دولت مجزا در شمال و جنوب کره تشکیل شدند: جمهوری دموکراتیک خلق کره در شمال و جمهوری کره در جنوب. هر دو دولت ادعای مشروعیت بر کل شبه جزیره را داشتند. این تنش ها در سال ۱۹۵۰ به اوج خود رسید و با حمله نیروهای شمالی به جنوب، جنگ ویرانگر کره آغاز شد. این جنگ سه ساله، با دخالت قدرت های بین المللی، میلیون ها کشته و زخمی بر جای گذاشت و زخم های عمیقی بر پیکره جامعه کره وارد آورد. اگرچه در سال ۱۹۵۳ پیمان آتش بس امضا شد، اما هیچ معاهده صلح رسمی تا به امروز به امضا نرسیده است. این بدان معناست که از دیدگاه حقوق بین الملل، دو کره همچنان در وضعیت جنگی قرار دارند. این واقعیت، ادعای هر دو طرف بر حاکمیت بر کل شبه جزیره را تقویت کرده و به طور خاص، در شمال، این باور را که آن ها تنها بخشی از یک ملت واحد هستند، عمیقاً نهادینه ساخته است. برای بسیاری از کره ای ها، این جنگ نه پایان یک نزاع، بلکه تعلیقی دردناک در مسیر وحدت دوباره بوده است.

ایدئولوژی جوچه و مفهوم کره واحد

در قلب هویت ملی مردم شمال، فلسفه ای به نام جوچه (Juche) قرار دارد که به معنای خودکفایی و اتکا به خود است. این ایدئولوژی توسط کیم ایل سونگ، بنیان گذار جمهوری دموکراتیک خلق کره، پایه ریزی شد و به ستون فقرات نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این کشور تبدیل گشت. جوچه نه تنها بر استقلال اقتصادی و نظامی تأکید دارد، بلکه بیش از هر چیز، بر استقلال فکری و ایدئولوژیک ملت کره ای تمرکز می کند. این فلسفه به مردم می آموزد که سرنوشتشان تنها در دستان خودشان است و باید با اتکا به توانایی ها و منابع بومی، راه خود را به سوی آینده ای روشن هموار سازند.

تأکید بر ملت کره: نفی وجود دو کشور مجزا

یکی از مهم ترین ارکان ایدئولوژی جوچه، اصرار بی وقفه بر مفهوم یک ملت کره ای واحد و انکار صریح وجود دو کشور مجزا در شبه جزیره است. از دیدگاه این ایدئولوژی، تقسیم کره یک تجاوز خارجی و ناعادلانه است و جنوب تنها سرزمینی است که به طور موقت تحت اشغال نیروهای خارجی قرار گرفته است. به همین دلیل، در شمال، به ندرت از واژگانی مانند کره شمالی یا کره جنوبی استفاده می شود، بلکه دائماً به جمهوری دموکراتیک خلق کره به عنوان تنها دولت مشروع کل کره اشاره می شود و مردم جنوب را هموطنان خود می نامند. این دیدگاه عمیقاً در روان جمعی مردم نفوذ کرده و آنها را به این باور رسانده است که در واقعیت، تنها یک کشور کره وجود دارد و باید برای وحدت مجدد آن تلاش کرد.

نهادینه سازی در آموزش و فرهنگ: از کودکی تا بزرگسالی

ایدئولوژی جوچه و مفهوم یک ملت از همان دوران کودکی در تار و پود زندگی مردم تنیده می شود. سیستم آموزشی نقش محوری در این نهادینه سازی ایفا می کند. از مهدکودک ها گرفته تا دانشگاه ها، تاریخ کره و اصول جوچه به گونه ای آموزش داده می شود که بر یکپارچگی تاریخی و هویت واحد کره ای تأکید دارد. رسانه های دولتی، برنامه های تلویزیونی، رادیو و روزنامه ها نیز به طور مداوم این روایت را تکرار می کنند. نمایش های هنری، فیلم ها و موسیقی ها همگی با هدف تقویت حس ناسیونالیسم افراطی و وفاداری به رهبر و ایدئولوژی طراحی شده اند. این تلاش بی وقفه و همه جانبه، اطمینان می دهد که هر فردی که در این سرزمین متولد می شود، با این باور رشد می کند که او یک کره ای است که به دنبال وحدت سرزمین خود است و اصطلاح کره شمالی تنها یک برچسب خارجی است.

نام گذاری ها: چوسون در مقابل هانگوک

تفاوت در نام گذاری هایی که در شمال و جنوب برای کشور و مردم خود به کار می برند، خود گواهی بر این تفاوت های هویتی است. در شمال، از واژه چوسون (Chosŏn) برای اشاره به کشور و مردم کره استفاده می شود که ریشه در آخرین سلسله پادشاهی کره دارد. این نام، بر میراث تاریخی و سنتی کره تأکید می کند و حس تداوم یک هویت کهن را القا می نماید. در مقابل، مردم در جنوب عمدتاً از واژه هانگوک (Hanguk) استفاده می کنند که به معنای کشور هان و اشاره به سه پادشاهی باستانی کره است. هر دو نام، ریشه های تاریخی مشترکی دارند، اما هر کدام به گونه ای متفاوت بر جنبه ای از هویت ملی خود تأکید می کنند. در شمال، استفاده از چوسون نمادی از مقاومت در برابر تقسیم و تأکید بر هویت اصیل کره ای است که هیچگاه از هم گسیخته نشده است.

نام گذاری رسمی و پروتکل های دولتی

یکی از اصلی ترین دلایل اینکه مردم کره شمالی خود را اهل کره شمالی نمی دانند، به نام گذاری های رسمی و پروتکل های دولتی بازمی گردد. در داخل این کشور، نام رسمی و کامل جمهوری دموکراتیک خلق کره (Chosŏn Minjujuŭi Inmin Konghwaguk) به طور مداوم به کار برده می شود. این نام، خود دلالت بر حاکمیت بر کل شبه جزیره دارد و هیچ اشاره ای به شمالی بودن نمی کند. این انتخاب نام، یک اقدام آگاهانه و استراتژیک برای تقویت این باور است که کشورشان، نماینده تمام کره است و نه فقط یک بخش از آن. این رویکرد، در تمامی سطوح حکومتی و اجتماعی مشاهده می شود.

عدم استفاده از شمالی در داخل: یک هنجار هویتی

در مکاتبات رسمی، اسناد دولتی و حتی در مکالمات روزمره داخلی، به ندرت کلمه شمالی در کنار کره یا کره ای به کار می رود. این یک هنجار فرهنگی و هویتی است که از نسل ها به نسل دیگر منتقل شده است. مردم خود را صرفاً کره ای یا مردم چوسون می دانند. از زبان، ادبیات و تاریخ خود نیز با همین نام یاد می کنند. این دوری گزیدن از واژه شمالی ریشه در همان ایدئولوژی یک ملت دارد که بر وحدت شبه جزیره تأکید می کند. برای آنها، استفاده از چنین واژه ای به معنای پذیرش دائمی تقسیم است، چیزی که با آرمان های ملی گرایانه و وحدت طلبانه آن ها در تضاد است.

در نام گذاری های داخلی، مردم شمال از واژه چوسون برای اشاره به کشور و هویت کره ای استفاده می کنند که تأکیدی بر ریشه های تاریخی و مقاومت در برابر تقسیم است، در حالی که کره شمالی تنها یک برچسب خارجی محسوب می شود.

درخواست از خارجی ها: رعایت پروتکل هویتی

این حساسیت هویتی حتی به تعاملات با خارجی ها نیز کشیده می شود. از بازدیدکنندگان خارجی و دیپلمات ها به صراحت درخواست می شود که از به کار بردن اصطلاح کره شمالی یا کره ای شمالی خودداری کنند. به جای آن، توصیه می شود از نام رسمی جمهوری دموکراتیک خلق کره یا صرفاً کره استفاده شود. این پروتکل، نه تنها یک درخواست تشریفاتی، بلکه تلاشی برای تثبیت روایت داخلی از هویت ملی در برابر نگاه جهانی است. با این کار، رهبران کشور می خواهند به دنیا نشان دهند که آنها تنها یک بخش از کره نیستند، بلکه دولت مشروعی هستند که بر بخشی از یک سرزمین واحد حکمرانی می کنند. تجربه روایت محور این امر در بازدیدکنندگان خارجی حس احترام به خود و باورهای ملت کره شمالی را ایجاد می کند.

نقشه های رسمی: یکپارچگی بر روی کاغذ

نقشه های رسمی که توسط جمهوری دموکراتیک خلق کره منتشر می شود، به وضوح تمام شبه جزیره کره را به عنوان یک کشور واحد نمایش می دهد. این نقشه ها هیچ مرز داخلی بین شمال و جنوب نشان نمی دهند، بلکه تنها یک خط مرزی ملی خارجی را به تصویر می کشند. پایتخت پیونگ یانگ به عنوان مرکز این کره واحد مشخص شده است. این شیوه نمایش، یک ابزار قدرتمند تبلیغاتی است که نه تنها در داخل کشور، بلکه در سطح بین المللی نیز تلاش می کند تا روایت یک ملت، یک کشور را ترویج دهد. این نقشه ها نه تنها ابزارهای جغرافیایی، بلکه بیانیه های سیاسی و هویتی قدرتمندی هستند که ادعای مالکیت بر کل سرزمین را فریاد می زنند.

پیامدهای اجتماعی و عاطفی این باور

باور عمیق به هویت کره ای و نفی کره شمالی بودن، تنها یک مسئله سیاسی یا ایدئولوژیک نیست، بلکه پیامدهای گسترده اجتماعی و عاطفی در زندگی مردم به جا گذاشته است. این باور، در تار و پود احساسات، آرزوها و دردهای میلیون ها انسان تنیده شده است و بازتاب آن را می توان در جنبه های مختلف جامعه مشاهده کرد.

خانواده های جدا شده: دلتنگی برای وحدت مجدد

شاید ملموس ترین و دردناک ترین پیامد تقسیم کره و اصرار بر هویت واحد، سرنوشت میلیون ها خانواده ای باشد که در جریان جنگ کره و پس از آن از یکدیگر جدا افتادند. این افراد که اغلب دیگر در قید حیات نیستند، با حسرت دیدار با بستگان خود در سوی دیگر مرز زندگی کردند. برای کسانی که هنوز زنده اند، امید به وحدت مجدد، نه یک شعار سیاسی، بلکه یک آرزوی قلبی و عمیق انسانی است. آنها خود را کره ای می دانند که از هموطنان و خویشاوندان خود جدا افتاده اند و مرز مصنوعی ۳۸ درجه را مانعی ظالمانه می پندارند. داستان های پردرد این خانواده های جدا شده، شاهدی زنده بر این است که برای مردم، مسئله هویت فراتر از تقسیمات سیاسی است و عمق عاطفی انکار کره شمالی بودن، در این حس از دست دادن و دلتنگی نهفته است.

بازتاب در رویدادهای ملی: نمادی از وحدت

این باور به هویت یکپارچه، در رویدادها و مراسم ملی نیز به شکلی قدرتمند بازتاب می یابد. در جشن ها، رژه ها و حتی مسابقات ورزشی که با حضور نمایندگان هر دو کره برگزار می شود، می توان نمادهای وحدت و یکپارچگی را مشاهده کرد. گاهی ورزشکاران دو کره زیر پرچم واحد کره متحد با تصویر شبه جزیره کامل در مسابقات بین المللی شرکت می کنند. این لحظات، فارغ از نتایج سیاسی، برای مردم هر دو سوی مرز، لحظات پر معنایی از همبستگی و امید به آینده ای یکپارچه است. رهبران کشور در شمال نیز از این رویدادها برای تقویت این ایده که کره یک ملت واحد است و باید دوباره به هم بپیوندد، استفاده می کنند.

محافظت از دنیای بیرون: توجیه انزوا و حفظ هویت خالص

یکی دیگر از پیامدهای مهم این مفهوم هویتی، استفاده رهبران از آن برای توجیه سیاست های انزوایی کشور است. با القای این ایده که دنیای بیرون به دنبال از بین بردن هویت خالص کره ای و تحمیل فرهنگ های بیگانه است، رهبران کشور می توانند توجیهی برای انزوای شدید کشور از جهان خارج و کنترل شدید بر اطلاعات ورودی ارائه دهند. این محافظت ادعایی، با هدف حفظ اصالت و پاکیزگی هویت کره ای در شمال انجام می شود و به طور مستقیم با نفی هویت کره شمالی و تأکید بر هویت کره ای واحد گره خورده است. از دیدگاه آنان، پذیرش کره شمالی به عنوان یک هویت مجزا، به معنای پذیرش دست اندازی نیروهای خارجی و از دست دادن بخش مهمی از اصالت ملی است.

مقایسه و تفاوت ها با دیدگاه کره جنوبی (دیدگاه جامع تر)

برای درک کامل ابعاد هویت ملی در شبه جزیره کره، بررسی دیدگاه مردم کره جنوبی نیز ضروری است. این مقایسه نه تنها شباهت ها، بلکه تفاوت های عمیق در درک هویت کره ای را آشکار می سازد و چالش های احتمالی در مسیر وحدت را نیز روشن می کند.

دیدگاه مردم کره جنوبی نسبت به هویت خود و مفهوم وحدت

مردم کره جنوبی نیز، مانند همسایگان شمالی خود، ریشه های عمیقی در تاریخ و فرهنگ واحد کره ای دارند. برای بسیاری از آنان، کره ای بودن یک هویت انکارناپذیر است و آرزوی وحدت، اگرچه با اولویت های متفاوتی نسبت به شمال، همچنان در دل ها زنده است. با این حال، نسل های جدیدتر در جنوب، که تجربه مستقیم جنگ یا جدایی خانواده را ندارند، ممکن است دیدگاه های متفاوتی داشته باشند. برای آنها، کره جنوبی به عنوان یک کشور مستقل، با دستاوردهای اقتصادی و دموکراتیک چشمگیر، هویتی قوی و تثبیت شده دارد.

شباهت ها و تفاوت ها در درک هویت کره ای بین دو طرف

هر دو کره بر میراث تاریخی و فرهنگی مشترک خود می بالند. زبان مشترک، غذاهای سنتی (با وجود تفاوت هایی که به دلیل انزوا در شمال ایجاد شده)، و بسیاری از آداب و رسوم، گواه این اشتراکات است. اما تفاوت ها نیز چشمگیر هستند. در شمال، هویت کره ای با ایدئولوژی جوچه و وفاداری به رهبران خاندان کیم در هم آمیخته است، در حالی که در جنوب، هویت ملی با ارزش های دموکراتیک، سرمایه داری و آزادی های فردی تعریف می شود. مردم شمال خود را مردم چوسون می نامند و به ندرت شمالی را به هویت خود اضافه می کنند، در حالی که مردم جنوب خود را هانگوک می دانند و به ندرت هویت خود را با شمال گره می زنند. برای مردم شمال، تنها یک کره وجود دارد و جنوب تنها بخشی اشغال شده است، اما در جنوب، هرچند آرزوی وحدت هست، اما وجود دو کشور مجزا در عمل پذیرفته شده است.

چالش های احتمالی در صورت وحدت با توجه به تفاوت های عمیق فرهنگی و هویتی ایجاد شده

تصور وحدت دو کره، با توجه به این تفاوت های عمیق، چالش های فراوانی را پیش رو می آورد. بیش از ۷۰ سال زندگی در دو سیستم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کاملاً متفاوت، شکاف های عظیمی در ذهنیت، باورها، سبک زندگی و حتی زبان روزمره مردم ایجاد کرده است. مردم شمال، با جهانی محدود و تحت کنترل آشنا هستند، در حالی که مردم جنوب در جامعه ای باز و رقابتی زندگی می کنند. اقتصادهای آنها نیز به شدت متفاوت است: یک اقتصاد دستوری و دولتی در شمال در مقابل یک اقتصاد بازار آزاد و پیشرفته در جنوب.

این تفاوت ها می تواند به سوءتفاهم های فرهنگی، مشکلات ادغام اجتماعی و اقتصادی، و حتی بحران های هویتی منجر شود. به عنوان مثال، در شمال، مفهوم فردیت در برابر جمع کم رنگ است، اما در جنوب، آزادی های فردی بسیار اهمیت دارد. همچنین، تفاوت در ارزش های اخلاقی و اولویت های زندگی می تواند چالش های بزرگی در صورت وقوع وحدت ایجاد کند. درک اینکه مردم کره شمالی خود را اهل کره شمالی نمی دانند و به جای آن بر هویت کره ای خود در یک سرزمین تقسیم شده تأکید دارند، برای هرگونه رویکرد آینده نگرانه به وحدت شبه جزیره ضروری است.

نتیجه گیری

اینکه مردم در منطقه ای که در نقشه جهان با عنوان کره شمالی شناخته می شود، خود را نه کره شمالی بلکه کره ای در سرزمینی تقسیم شده می دانند، ریشه در مجموعه ای پیچیده از عوامل تاریخی، ایدئولوژیک و سیاسی دارد. تاریخ ۵۰۰۰ ساله شبه جزیره کره به عنوان یک ملت واحد، زخم عمیق تقسیم اجباری پس از جنگ جهانی دوم، و تداوم وضعیت جنگی پس از جنگ کره، همگی بستری را فراهم آورده اند که این هویت را شکل داده است.

ایدئولوژی جوچه با تأکید بر خودکفایی و ناسیونالیسم افراطی، مفهوم یک ملت کره ای را تقویت کرده و به طور سیستماتیک در آموزش، فرهنگ و رسانه ها نهادینه ساخته است. نام گذاری رسمی جمهوری دموکراتیک خلق کره که دلالت بر حاکمیت بر کل شبه جزیره دارد، و عدم استفاده از واژه شمالی در داخل کشور، همگی ابزارهایی برای تثبیت این هویت واحد هستند. حتی از بازدیدکنندگان خارجی نیز انتظار می رود که این پروتکل های هویتی را رعایت کنند.

پیامدهای اجتماعی و عاطفی این باور، از دلتنگی خانواده های جدا شده و آرزوی وحدت مجدد گرفته تا توجیه سیاست های انزواگرایانه برای حفظ هویت خالص کره ای، در تمام ابعاد زندگی مردم ملموس است. درک این ظرافت هویتی برای تحلیل هرگونه تعامل با شبه جزیره کره اهمیت بسزایی دارد. تفاوت های عمیق فرهنگی و ایدئولوژیک بین شمال و جنوب، چالش های بزرگی را برای هرگونه چشم انداز آینده در زمینه وحدت مطرح می کند. در نهایت، موضوع اینکه مردم کره شمالی خود را اهل کره شمالی نمی دانند، فراتر از یک بحث صرفاً جغرافیایی است؛ این یک حقیقت عمیق هویتی است که پیچیدگی های یک ملت تقسیم شده را به وضوح نشان می دهد و درک آن کلید فهم یکی از مرموزترین و در عین حال، مهم ترین مناطق جهان است.